چرخه مرگبار کار در معدن
حوادث پیدرپی در معادن زغالسنگ همچنان قربانی میگیرد، نبود نظارت، فرسودگی تأسیسات و بیتوجهی مسئولان به ایمنی، جان صدها کارگر را تهدید میکند.

معادن زغالسنگ ایران، بهویژه در استانهای گلستان، کرمان، مازندران و خراسان شمالی، در سالهای گذشته بارها شاهد حوادثی بودهاند که جان کارگران بیدفاع را گرفته است. بررسی این حوادث نشان میدهد که در اغلب موارد، سهلانگاری، نبود امکانات ایمنی، فرسودگی تجهیزات و عدم رعایت استانداردهای جهانی ایمنی، از دلایل اصلی بروز این فجایع بودهاند.
یکی از تلخترین نمونهها، انفجار معدن زغالسنگ یورت آزادشهر در استان گلستان در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ بود؛ حادثهای که ۴۳ کارگر را به کام مرگ کشاند و دهها خانواده را در غم از دست دادن عزیزانشان سیاهپوش کرد. طبق گزارشها، انفجار ناشی از تجمع گاز متان و نبود سیستم تهویه مناسب بود؛ مسألهای که بارها از سوی کارشناسان گوشزد شده بود، اما بیتوجهی به آن فاجعه آفرید.
در خرداد ۱۳۹۹، حادثه دیگری در معدن زغالسنگ طزره (استان سمنان) رخ داد که دو کارگر بر اثر ریزش تونل جان خود را از دست دادند. سال بعد نیز در اردیبهشت ۱۴۰۰، انفجاری دیگر در همین معدن به کشته شدن دو کارگر دیگر انجامید. بررسیها نشان داد که این معدن با مشکلات شدید ایمنی مواجه بوده، اما فعالیت آن بدون اصلاح شرایط ادامه داشته است.
در فروردین ۱۴۰۲ نیز ریزش معدن در شهرستان زرند استان کرمان، جان سه کارگر را گرفت. مدیران معدن در پی این حادثه اظهار داشتند که بررسیها در حال انجام است، اما تا امروز گزارشی از اقدامات اصلاحی منتشر نشده است. این عدم شفافیت و پاسخگویی، عمق فاجعه را بیشتر میکند.
همچنین یکم مهر ماه سال ۱۴۰۳ معدن ذغال سنگ طبس منفجر شد؛ حادثهای که جان بالغ بر ۵۱ معدنچی را گرفت.
در ادامه سلسله حوادث مرگبار معادن زغال سنگ، در تاریخ ۱۸ فروردین امسال حادثهای دلخراش در معدن مهماندویه دامغان رخ داد که منجر به جان باختن ۷ کارگر شد. این معدن از نوع کوچک مقیاس است که در نظارت فنی پایان سال ۱۴۰۳ به دلیل نقص، اخطار یک ماهه در تاریخ ۲۹ بهمنماه همان سال به بهرهبردار ابلاغ شده بود.
این حادثه بار دیگر زنگ خطر را درباره وضعیت ایمنی معادن زغال سنگ در ایران به صدا درآورد؛ کارشناسان و فعالان حوزه کارگری معتقدند که عدم رعایت استانداردهای ایمنی، فرسودگی تجهیزات و نبود نظارت کافی از سوی نهادهای مسئول از عوامل اصلی تکرار چنین حوادث مرگباری هستند.
این وضعیت درحالیست که مسئولان وزارت صنعت، معدن و تجارت در پی هر حادثه وعده پیگیری و اصلاح میدهند، اما به گفته بسیاری از فعالان حوزه کارگری، این وعدهها هیچگاه به اجرای واقعی نرسیدهاند. بسیاری از معادن خصوصی نیز بدون نظارت کافی در حال بهرهبرداری هستند و مسائل ایمنی را در اولویت خود نمیدانند.
در حقیقت آنچه که از دل این انفجارها باقی میماند اظهارنظرهای تکراری مسئولان مبنی بر نبود نظارت کافی بر وضعیت ایمنی معادن و حقوق ناچیز کارگران معدن است؛ نکته دردآور آنکه این اظهارنظرها در حالی هر بار و بعد از هر حادثهای تکرار میشود که به نظر میرسد تا حادثهای رخ ندهد و جان عزیزی گرفته نشود مسئولان چه در دولت چه در مجلس اهمیتی به وضع نامطلوب کار در معادن نمیدهند. چه بسا که طی سال گذشته حوادث زیادی در حوزه معدن رخ داده است که از جمله آنها میتوان به ریزش معدن شن و ماسه دهاقان اصفهان، ریزش معدن شن و ماسه شازند اراک، ریزش معدن ذغال سنگ آبنیل، حادثه در معدن قلعه شاهین کرمانشاه و حادثه در معدن گل گهر سیرجان اشاره کرد.
کارگران معدن که اغلب با حداقل دستمزد و بدون بیمه کافی در شرایط دشوار و طاقتفرسا کار میکنند، همواره در معرض خطر مرگ قرار دارند. سیستم تهویه ناکارآمد، تونلهای قدیمی و فرسوده، نبود دستگاههای تشخیص گاز، و بیتوجهی به هشدارهای ایمنی، بخشی از واقعیت تلخی است که هر روز در معادن کشور تکرار میشود.
یک نماینده انجمن صنفی کارگران معدن در گفتگو با خبرنگار ما گفت: «بارها از مسئولان خواستهایم که تجهیزات ایمنی را بهروز کنند و آموزشهای لازم را به کارگران ارائه دهند، اما پاسخ روشنی نگرفتهایم. بعد از هر حادثه، تنها چند روزی همه نگران میشوند، بعد دوباره همهچیز به حالت اول برمیگردد، تا حادثه بعدی.»
از سوی دیگر، بسیاری از معادن در اختیار بخش خصوصی هستند و نظارت بر عملکرد آنها بسیار ضعیف انجام میشود. گزارشهایی نیز مبنی بر اعمال فشار بر کارگران برای سکوت در برابر خطرات موجود منتشر شده است.
سوال اساسی اینجاست در کشوری که معادن زغالسنگ یکی از منابع اصلی تأمین انرژی صنایع محسوب میشوند، چرا جان کارگران معدن تا این حد بیاهمیت جلوه میکند؟ چرا با وجود تکرار حوادث، هیچ اصلاح ساختاری صورت نمیگیرد؟ و چرا همواره پس از فاجعه، وعدهها آغاز میشوند اما فراموشی، پایانبخش همه چیز است؟
حوادث معادن زغالسنگ در ایران، تنها فجایع صنعتی نیستند؛ آنها نشانهای از یک بحران عمیق در نظام مدیریت منابع انسانی و ایمنی شغلیاند. ادامه این وضعیت، نه تنها جان انسانها را تهدید میکند، بلکه نشانی تلخ از فراموشی ارزش جان کارگر در نگاه تصمیمگیران دارد.
به نظر میرسد تا زمانی که نهادهای مسئول با رویکردی جدی و عملی به مسئله ایمنی معادن ورود نکنند، باید انتظار داشت این چرخه مرگبار ادامه یابد؛ چرخهای که در آن امنیت جانی کارگران، به بهایی سنگین و جبرانناپذیر فروخته میشود.