کولبری،شیوه معیشتی از روی اجبار است/کولبر،قاچاقچی نیست/ضرورت رسمیت بخشیدن به تجارت کالا در شهرهای مرزی
بیکاری و فقر مهمترین دلیل رواج کولبری است، نبود زیرساختهای اقتصادی، عدم سرمایهگذاری، عدم وجود برنامهریزی درازمدت در راستای ایجاد اشتغال پایدار، تضعیف شیوههای سنتی تولید به معنای رها کردن باغها به علت عدم صرفه کشاورزی، ترک صنایعدستی و رها کردن دامداری، قاچاق دام و نبود حمایت دولتی منجر یه یک شکاف و تفاوت عمیق بین مناطق مرکزی و مرزی ایران شده است و پدیده کولبری از مولودات این شکاف است؛ باید گفت این نگاه بیشتر برآمده از یک ذهنیت امنیتی است که شهرهای مرزی را تنها از دریچه گسل جنگها و ناآرامیها میبیند و ترجیح میدهد از سرمایهگذاری اقتصادی در این مناطق به دلیل آسیبپذیر بودن آنها خودداری کند.
اکثر مقالات و پژوهشهایی که مقوله کولبری را از ساحت بنیادین و چرایی مورد بررسی قرار دادهاند، علت را در شاخصهای ضعیف توسعه اقتصادی در شهرهای مرزنشین یافتهاند.
اگر انسانی در یک مسیر پر پیچ و خم به دل کوه میزند و شانه به شانهی مرگ حرکت میکند، چیزی را آنسوی مرزها پیدا کرده است که در شهر و روستای خودش گم کرده است: یعنی «سرمایه و کار».
چه میشود که کارگری کار خودش را رها میکند؟ چه میشود که کشاورزی دست از زمینش میشوید؟ چه میشود که نوجوان ۱۴ سالۀ کُرد، آرزو و آمال خود را آنقدر دستنایافتنی مییابد که به دل کوه میزند؟ آیا شده است به این فکر کنیم که کوههای صعبالعبور و مرزهای پر از تیر و مین چه آوردهایی برای کولبر دارد که زندگی همراه با آرامش شهر و روستا از پس تأمین آن برنمیآید؟
اینکه «همه یکبار میمیرند، کولبرها هر روز» قابل درک نیست مگر اینکه به جای کولبرها زندگی کنیم، با ترس همآغوش شویم و با مرگ همراه! آشنایی با زندگی کولبرها، آشنایی با جادههای مرزی صعبالعبور، ناهمواریهای پر پیچ و خم، تصادفات، سقوط از کوه، وجود مین، مهمات جنگی و تیرهای با هشدار و بیهشدار مأمورین است؛ اینها همان چیزهایی است که به سببشان عدهای جان خود و عدهای دیگر عضوهایی از بدنشان را از دست میدهند.
اینها مخاطراتی هستند که کولبران در ترددهایشان با آنها دستوپنجه نرم میکنند. اگر میگوییم کولبرها هر روز میمیرند، سخنی دور از واقع و اغراقآمیز نیست.
با همۀ این مصائبی که اشاره شد، نباید برای مسئولان حکومتی، تصمیمگیران اقتصادی و مأموران نظامی سؤال ایجاد شود که چرا یک انسان به وسیلهی این کار با جان خودش قمار میکند؟ این همه در تقبیح کولبری صحبت شده، اما آیا علامت سؤالی ذهن آنها را درگیر نکرده است که چه اتفاقی در زیست این افراد مرزنشین افتاده که این حجم از آسیبهای روحی و روانی، مشکلات جسمی، انزوا، طردشدگی اجتماعی و خطرات طبیعی و غیر طبیعی را برای اندک دستمزدی به جان میخرند؟
جواب، فقر، بیکاری و عدم توسعه اقتصادی شهرهای مرزی است. باید این نگاه مرکز- پیرامونی را کنار گذاشت؛ نگاهی که باعث شده هرچه از کانونهای مرکزی قدرت دور شویم و به شهرهای حاشیهای برسیم، سطح برخورداری از خدمات، فرصتها و امکانات کاهش پیدا کند.
باید اصلاحات ساختاری ایجاد کرد؛ باید زمینه ایجاد مشاغل پایدارعلیالخصوص در مناطق روستایی را فراهم کرد. باید صنعت گردشگری و بومگردی را باتوجه به پتانسیلهای طبیعی و فرهنگی این مناطق تقویت کرد. حتی اگر بخواهیم با عینک امنیتی و نظامی نیز به اینمسئله نگاه کنیم، رشد و توسعه اقتصادی مرزها منشأ امنیت است؛ چرا که از مهاجرت ساکنین و خالی شدن این مناطق جلوگیری میکند و میدانیم خالی شدن مرزها از سکنه و ضعیف شدن آنها چه خسارات امنیتی را برای کشور به دنبال دارد.
نکته دیگر توجه به بازارچههای مرزی است؛ راهکاری معقول و عملی اندیشمندانه که با ایجاد زیرساختها و با برنامهریزی اصولی و استفاده از توان و گنجایش منطقه، منجر به رسمی کردن فعالیت کولبران در شکل و قالبی دیگر میشود که کرامت انسانی آنها را حفظ میکند.
از این رو بایـد بـا سازوکارهایی، زمینه افزایش مشارکت روستاها و فعالیت در بازارچههای مرزی را فـراهم کـرد و بـا آمـوزش روشهای نـوین تجارت و آشنایی با مقررات صادرات و واردات برای روستائیان مرزی و رسمیت بخشیدن به تجارت کالا، شهرهای مرزی را در اولویـت ارائۀ کالاها و خدمات قرار داد.
در نهایت باید گفت کولبری یک شیوه معیشتی بوده و انتخاب آن از روی اجبار است؛ لذا نکته اصلی تغییر نگاه به این پدیده است. از ساحت سیاستهای جرمزدایی باید به شکلی دیگر برنامهریزی کرد. در قوانین و نحوه برخورد نیروهای نظامی بازنگری لازم است. کولبر، قاچاقچی نیست.
*مدیر اجرایی دیدبان حقوق بشر کردستان ایران